Somi گفت:

میشه داستانشو بگید

ملینا گفت:

داستانش اینه
یه دختر پسری همدیگه رو دوست داشتن توی یه جزیره بعد یه توریست میاد جزیره دختره عاشقش میشه و باهم میرن اینو ول میکنن از زبون اون میخونه میخونه هیدن
بعد میرن جزیره رو ترک میکنن پسره هم خودشو میکشه
میگه هیدن که میخونه میبینمت اون وره دریا منظور دیدارمون به قیامت

احمد گفت:

داستانش اسنه که یه دخترو دوست داشته توی آب دریا غرق میشه، پسره دیگه از اون جزیره بیرون نمیره که آخرین لحظات کنارهم بودنشون کنار دریا رو هر روز نگاه کنه
میبینمت اونور دریا هم هر روز میره شنا میکنه توی آب که شاید اونور موجای دریا دختره رو ببینه

رضا پیری گفت:

یه پسر یه دختر تو جزیره هستن که عاشق هم میشن بعد یه دونه توریست میاد داخل جزیر و دختر به این پسر خیانت میگنه دختر میرع با توریست تو اهنگ می که نیستی منو تنها بزاری پیش سنگ ها می بینمت اون ور دریا😂
بعد که دختر میر پسر زیر درخت خودکشی میکنه
وع دختر میرع اون پسر که باهاش رفت بود بهش خیانت می کنه
دختر بر می کرد داخل جزیره می بینه ایهوووو پسر خودش رو گشته می شین روی جنازه گریه میکنه منظور از این که تو چشات معجزه می کنه این که اشک دختر می ریز رو پسر وع زندع میشه پسرع

یحیتی گفت:

حیخبتبمییحیتیا

Heli گفت:

داستانش اینه که یه دختر و یه پسر تو جزیرن و عاشق همن بعد یه روز یه توریست میاد تو جزیره دختره عاشق توریسته میشه و میخواد باهاش بره
بعد پسره میره به دختره میگه بیا قبل از اینکه بری یه بار دیگه زیر نخلا باهم برقصیم